کتاب افسانه ی باران
کتاب «افسانهی باران» نوشتهی «نادر ابراهیمی» است.
این اثر که نخستین بار در اواخر دههی چهل روانه بازار کتاب شد، دوازده داستان کوتاه را دربردارد. «حساب پسانداز»، «شهر صبور»، «عقیق»، «تسلیم شدگان» و … عنوان داستانهای کتاب است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «یک شب، یک شب خیلی غریب از آسمان به جای قطرهی باران، ستاره ریخت. شب، غرق در ستاره بود زمین اما، غریب تر اینکه، این شب را هیچکس به یاد ندارد…
حکایت اینطور بود: مردم که دسته دسته یا تک تک مثل کلاغهای عزادار از سرکار برمیگشتند فکر ابر نبودند.
آنقدر چیزها داشتند که به آن فکر کنند، آنقدر غصه داشتند، آنقدر در خانههایشان بیمار خفته بود، آنقدر فکر آب و نان و قرض و روزنامه و این حرفها بودند که دیگر کسی حوصلهی فکر کردن به ابر را نداشت
و راستش عجیبتر اینکه در تمام این شهر و در میان همهی این مردم به صورت مومن، حتی یک نفر هم خدا نداشت.
چون دست کم اگر یک نفر خدایی داشت تنگ غروب سرش را بلند میکرد و میگفت: “خدایا! باران رحمتی بفرست!” و چشمش به ابر میافتاد… تمام صدفها مروارید داده بودند.
تمام سنگهای آبی، فیروزه تمام سنگهای سبز، زمرد… و ماهیها، خونشان را و خورشید، حرارتش را… و حکایت اینطور بود که چنان ابری آفریده شد… .
دیگر گذشت و تمام شد… مردم عقیده دارند… اگر یک شب از آسمان ستاره ببارد همهی دردها خوب میشود؛ هر عاشقی به معشوق میرسد، هر دوستی به دوست. باور نمیکنید؟ خوب! چکار میشود کرد؟»
کتاب حاضر را نشر «روزبهان» منتشر کرده است.
کد تخفیف ۲۵ هزارتومانی (خرید بالای ۱۰۰ هزار تومان)(اولین خرید)
REF7JNDSUZ0SK