گزارشی تحلیلی از رشد جسمانی و شناختی در اواسط کودکی

بازدید: 616 بازدید

گزارشی تحلیلی از رشد جسمانی و شناختی در اواسط کودکی

 

گزارشی تحلیلی از رشد جسمانی و شناختی در اواسط کودکی

 

(یادگیری در مدرسه) روانشناسی رشد لورا برک

 

اندازه کلاس : بر اساس تحقیقاتی که انجام شده،دانش آموزانی که در کلاس های کوچک قرار داشتند در مقایسه با دانش آموزانی که در کلاس های متوسط بودند،پیشرفت چشمگیری داشتند چرا که هرچه کلاس کوچکتر باشد و دانش آموزان کمتر باشند معلم زمان کمتری را صرف انضباط و آرام کردن دانش آموزان می کند و در عوض بیشتر میتواند به وضعیت درسی دانش آموزان بپردازد.همچنین دانش آموزانی که در گروههای کوچک یاد می گیرند تمرکز بیشتری دارند و مشارکت بالایی در کلاس دارند.

 

در فلسفه های آموزشی دو نوع کلاس داریم.کلاس های سازه نگر و کلاس های سنتی

 

در کلاس سنتی معلم مرجع اصلی دانش و متکلم وحده است و دانش آموزان فعالیتی ندارند و تنها زمانی که به آنها اجازه داده شد میتوانند تکالیفشان را ارائه کنند و ملاک پیشرفتشان نمره است.

 

اما در کلاس سازه نگر،خود دانش آموزان دانش را می سازند.یعنی سوالاتی را مطرح می کنند و درباره آنها فکر می کنند و معلم نقش راهنما و هدایتگر را دارد.در این نوع کلاسها،ملاک پیشرفت دانش آموزان مقایسه با رشد قبلی خودشان است.

 

کودکان ابتدایی در کلاسهای سنتی و معلم محور رشد تحصیلی بیشتری دارند اما در کلاس های سازه نگر تفکر نقادشان و رشد شناختیشان به مرحله پختگی می رسد.هرچه که به کلاسهای معلم محور توجه بیشتری شود انگیزه تحصیل و پیشرفت به ویژه در کودکانی که از نظر اجتماعی و اقتصادی در جایگاه پایین تری هستند از بین می رود.

 

رویکرد جدید آموزش و پرورش بر نظریه فرهنگی-اجتماعی ویگوتسکی استوار است که باعث به وجود آمدن کلاسهای اجتماعی-سازه نگر می شود و الهام بخش موضوعاتی میشود که عبارتند از :

 

کلاسی که در آن معلم و دانش آموزان با هم برای یادگیری همکاری میکنند،روشهای تفکری که از نظر فرهنگی ارزشمندند به دانش آموزان منتقل می شود.

هنگامیکه دانش آموزان به روخوانی و ریاضی تسلط پیدا می کنند میتوانند بر روی سیستم های ارتباطی فرهنگ خود و تفکر خودشان فکر کنند.

 

معمولا دانش آموزان ابتدایی معلم خوب را فردی مهربان،دلسوز و تحریک کننده می دانند.

 

روابط محبت آمیز معلم-دانش آموز می تواند در پیشرفت دانش آموزانی که از نظر اقتصادی-اجتماعی در وضعیت پایینی هستند نقش زیادی داشته باشد.اما دانش آموزانی که از جایگاه اجتماعی-اقتصادی بالاتری برخوردارند و مشکلات انضباطی کمتری دارند بیشتر تحت حمایت عاطفی معلم هستند.

 

زمانی که نگرش معلم درباره دانش آموزی تثبیت شود ممکن است حتی بیشتر از آنچه که سزاوار رفتار دانش آموز است رفتار کند.این نکته زمانی تاثیر منفی میگذارد که دانش آموز نظر منفی معلم را قبول کند و بر اساس آن رفتار کند.زمانی دانش آموزی که پیشرفت کمتری دارد،پیشرفت می کند که معلم به او باور داشته باشد اما غالبا معلم اینگونه رفتار نمی کند.

 

روش های گروه بندی :

در بسیاری از مدارس از شیوه ی گروه بندیب همگون استفاده می شود یعنی دانش آموزان با استعداد های یکسان را در یک گروه قرار می دهند.این روش باعث می شود تا دانش آموز ضعیف به تدریج اعتماد به نفس خود را از دست بدهد و پیشرفتی نداشته باشد.اما بهترین شیوه گروه بندی،گروه بندی به روش ناهمگون است که در آن دانش آموزان ضعیف و قوی در یک گروه قرار بگیرند و با هم تعامل داشته باشند و یادگیری مشارکتی شکل بگیرد.

 

معلمان کارآمد روش های تدریسشان را به گونه ای تنظیم می کنند که با ویژگی های گسترده ی دانش آموزان تناسب داشته باشد.

 

دانش آموزانی که مشکلات یادگیری دارند در کلاسهای عادی به صورت تمام وقت یا نیمه وقت یاد می گیرند اما در نتیجه فشارهای والدین چیزی که اتفاق می افتد درون گنجی کامل است یعنی در کلاس عادی به صورت تمام وقت یاد می گیرند.

 

برخی از دانش آموزانی که عقب ماندگی ذهنی خفیف دارند میزان هوش بهرشان بین 55 تا 70 است،در زمینه رفتارهای سازگارانه در زندگی روزمره شان مشکل دارند.اما تعداد بیشتری از دانش آموزان که شامل 5 تا 10 درصد دانش آموزان دبستانی را شامل می شوند دچار ناتوانایی های یادگیری هستند.یعنی در یک یا چند درس مشکل دارند مثل روخوانی اما ضعف آنها در این دروس بسیار زیاد است.

 

کودکانی که ناتوانی در یادگیری دارند توسط همکلاسیهایشان طرد می شوند و پیشرفت درسی ندارند.

 

کودکان مبتلا به مشکلات یادگیری خفیف یا متوسط،تحت یکی از این دو شرایط عملکرد خوبی دارند :

 

 ۱ . به صورت کامل درون گنجی شده باشند(تمام وقت در کلاس عادی باشند) اما معلم مخصوصی به آنها کمک کند و یا هر روز با معلم عادیشان مشورت کنند.

 

2 . بخشی از روز را در کلاس عادی باشند و بخش دیگر را معلم مخصوصی به آنها آموزش دهد.

 

کودکان سرآمد،کودکانی هستند که توانایی های استثنایی دارند و هوش بهرشان بالای  است.همچنین حافظه خوبی دارند و توانایی بالایی در حل مسائل تحصیلی دشوار دارند.

 

خلاقیت یعنی توانایی خلق کردن چیزی مفید که دیگران فکر نمی کنند بتواند سودمند باشد.پس کودکی که استعداد زیادی در خلاقیت دارد میتواند سرآمد باشد.

 

کودکان بسیار با استعداد از لحاظ زیستی برای تسلط یافتن بر زمینه مورد علاقه خود آمادگی دارند و برای انجام دادن آن اشتیاق نشان میدهند.پس میتوان گفت کودکان سرآمد ممکن است در زمینه درسی عملکرد نامناسبی داشته باشند.زیرا تعریف سرآمدی گسترده تر است و به استعدادات مختلف در زمینه ریاضی،موسیقی و ….. نیز معطوف می شود.

 

اما این استعدادات باید پرورش پیدا کنند.بررسی سابقه کودکان با استعداد و بزرگسالان موفق نشان میدهد که این افراد والدینی صمیمی و دلسوز داشته اند که خود را متعهد به رشد و پرورش استعداد کودکانشان می دانسته اند والگویی از سختکوشی برای فرزندانشان بوده اند.