نکات مهم فلسفه-چهارم انسانی

بازدید: 2784 بازدید
نکات مهم فلسفه-چهارم انسانی
teach98.ir

نکات مهم فلسفه-چهارم انسانی

 

درس يك كليات (1)

1- فلسفه تلاش مي‌كند تا كلي‌ترين امور رامورد تبيين عقلاني قرار دهد.

2- فلسفه مباني علوم تجربي را تحكيم كرده و به شناخت آن مي‌پردازد.

3- قلمرو اصلي فلسفه، پهنه‌ي بي‌پايان هستي است.

4- فلسفه علم هستي شناسي است وبه اين اعتبار به آن مابعدالطبيعه مي‌گويند.

5- مابعدالطبيعه به شناخت اشياء فقط از آن جهت كه هستند مي‌پردازد.

6- فلسفه درمعناي خاص علم به احوال موجودات است از آن جهت كه وجود دارند نه از آن جهت که تعینی خاص دارند.

7- فلسفه تمام هستي را تفسير مي‌كند ولي علوم مختلفه جنبه‌اي از هستي را تفسير مي‌كند.

8- اساس بحث هاي فلسفه وجود آن هاست.

9- روش فلسفه روشي عقلاني است و با اموري كلي سر و كار دارد.

10- فلسفه در علوم انساني و تجربي كار آمدي خود را نشان مي‌دهد.

11- ماوراءالطبيعه مرتبه‌اي از هستي است و مابعدالطبيعه علم به هستي است در حالت كلي.

12- مابعدالطبيعه مباحث خود را در ضمن مفاهيمي چون علت و معلول و حادث و قديم تبيين مي‌كند.

13- اصطلاحاتي كه در فلسفه و مابعدالطبيعه به كار مي‌رود زبان مابعدالطبيعه ناميده مي‌شود.

14- هدف و قصد مابعدالطبيعه شناخت كل جهان هستي است.

15- امورات عادي زندگي را فطرت اول مي‌گويند.

16- گذشتن از فطرت اول و خارج شدن ازعقل معاشي و رسيدن به مطلق وجود فطرت ثاني مي‌گويند.

17- فطرت ثاني انسان را به گوهرو حقيقت وجود خويش نزديك مي‌كند.

18- دليل ماهيت فلسفي دين دليل عقلي و دليل نقلي مي‌باشد.

19- طرح مباحث وجود شناسي در معارف الهي هرگز ماهيت اين بحث را دگرگون نمي‌كند.

20- اختلاف تعابير، اختلاف حقيقت نيست.

21- بحث از وجود در هر كجا كه مطرح شود مربوط به فلسفه مي‌باشد.

22- در قالب اصطلاحات فلسفی در ماهيت ديني نيست ولي در فلسفه است.

23- مباحث ديني منشاء آسماني دارند اما محتوايي فلسفي دارند.

24- آيات و احاديث و روايات نمونه هايي از دليل نقلي مي‌باشد.

25- آغاز دين، معرفت و شناخت كردگار مي‌باشد.

26- كمال معرفت، ايمان به ذات آفريدگار و كمال ايمان در توحيداوست.

27- كمال توحيد در اخلاص و كمال اخلاص در نفي صفات زايد بر ذات اوست.

28- در قبال دعوت به تفكر سه گروه به نام هاي اشاعره و معتزله و ائمه معصومين وجود دارند.

29- به گفته‌ي اشاعره هرگونه بحث و تفكر در آيات قرآن ناروا وممنوع شمرده مي‌شود.

30- به گفته‌ي گروه معتزله هرآن را  چه از لحاظ عقل قابلت تفسیر نباشد قابل قبول نيست.

 

teach98.ir

 

31- به گفته‌ي ائمه معصومين درقبال مسائل عقلي با توجه به توان و استعداد افراد به آن‌ها جواب مي‌دهند.

32- دين به ما يك جهان شناسي مي‌دهد كه با آگاهي هاي فلسفي سازگاري دارد.

33- دين دعوت به تفكر مي‌نمايد.

34- فلسفه اسلامي در برخورد با ملل ديگر راه ميانه را در پيش مي‌گيرد.

35- خاستگاه فلسفه اسلامي در متن و بطن خود اسلام است.

36- براي فهم فلسفه اسلامي بايد به چگونگي آشنايي مسلمانان با فلسفه يونان بپردازيم.

 

درس دو كليات (2)

 

1- نمايندگان بزرگ فلسفه يونان سقراط و افلاطون و ارسطو مي‌باشند.

2- مراكز علمي فلسفي در طول تاريخ به ترتيب يونان، اسكندريه، انطاكيه، حرّان و بغداد است.

3- مسلمانان در سال 638 ميلادي سوريه و عراق را تسخيركردند.

4- در سال661 ميلادي دولت بني اميه در دمشق تشكيل شد.

5- در دوران خلافت بني اميه شرايط براي فعاليت هاي علمي به حال تعطيل درآمد.

6- در خلافت بني عباس اوضاع از جنبه‌ي علمي تا حدودي دگرگون شد.

7- در دوران بني عباس و بني اميه ايرانيان به دستگاه خلافت راه يافتند.

8- در دوران بني اميه و بني عباس بغداد مركز خلافت اسلامي قرار گرفت.

9- خلافت عباسيان به ياري ايرانيان استوار شد.                  

10- شهر بغداد در سال 145 هجري تأسيس شد.

11- بغداد در زمان منصور دوانيقي و با توصيه برمكيان تأسيس شد.

12- نو افلاطونيان در زمان انوشيروان خراساني وجود داشتند.

13- تعداد نو افلاطونيان هفت نفر بود.

14- ايرانيان قبل از تسلط مسلمانان با فرهنگ يوناني آشنا شدند.

15- استادان فلسفه‌ي حرّان در عهد خلافت معتضد عباسي از حرّان به بغداد منتقل شدند.

16- هارون الرشيد با تشويق وزير خود يحيي برمكي «بيتُ الحِكمَه»  را در بغداد تأسيس كرد.

17- نام ديگر« بيتُ الحِكمَه»، «خَزانَهُ الحكمه» مي‌باشد.

18- يحيي برمكي، وزير هارون الرشيد بود.

19- بيتُ الحِكمَه در بغداد تاسيس شد.

20- خَزانَهُ الحكمه، مركز تجمع اهل علم و فلسفه بود.

21- بيتُ الحِكمَه در دوره‌ي خلافت مأمون رونق زيادي يافت.

22- حُنينِ بن اسحاق مترجم معروف وزبردستي در زمان مأمون بود.

23- مسلمانان مدت سه قرن به ترجمه‌ي آثارعلمي و فلسفي پرداختند

24- مأمون هم وزن كتاب‌ها به حُنينِ بن اسحاق زرِ ناب مي‌بخشيد.

25- حُنينِ بن اسحاق آثاري را از زبان يوناني به عربي ترجمه مي‌كرد.

26- اسحاق پسر حنين مترجمي چيره دست بود.

27- حُنينِ بن اسحاق به ترجمه‌ي كتاب هاي طبّي اشتغال داشت.

28- اسحاق بن حنين برخي از كتاب هاي مهم ارسطو را ترجمه كرد.

29- اسحاق بن حنين به ترجمه‌ي كتاب هاي فلسفي همّت گماشت.

30- ابو بِشْر مَتّي بن يونس، استاد فارابي بود.

31- ابو بِشْر مَتّي بن يونس كتاب شعر ارسطو را ترجمه كرد.

32- ابن ناعِمِه كتاب «اُثُولوجيا» را كه بخشي از تاسوعات افلوطين است ترجمه كرد.

33- كِندي را از نظر تاريخي نخستين فيلسوف مسلمان مي‌دانند.

34- اولين شارح اسكندر را اَفروديسي مي‌باشد.

35- ابن سينا، اَفروديسي را فاضل متأخرين ناميده است.

36- به دليل غلبه‌ي تفكر ارسطويي و جنبه‌ي عقلي و استدلالي فلسفه اسلامي فلسفه مشاء نام گرفت.

37- با ترجمه آثار فلاسفه‌ي اسلامي غربي‌ها با انديشه ارسطو آشنايي پيدا كردند.

38- اُگوستينوس فيلسوف مسيحي نامدار قرن پنجم ميلادي مي‌باشد.

39- با ترجمه آثار فلاسفه اسلامي راه سازگاري ميان عقل و دين بيشتر شد.

40- در قرن دوازدهم ميلادي آثار ابوعلي سينا و ابن رشد به لاتين ترجمه شد.

 

teach98.ir

 

41- در قرن سيزدهم، دانشگاه پاريس، نخستين دانشگاه مغرب زمين بنيان گذاري شد.

42- استادان دانشگاه پاريس آلبرت كبير و توماس آكوئيني و نامداران ديگري بودند.

43- دانشگاه آكسفورد در انگلستان تأسيس شد.

44- دانشگاه آكسفورد از وجود كساني چون راجر بيكن بهره مي‌برد.

45- راجر بيكن از نظر فلسفي از ابن سينا و از نظر علمي از ابن هِيثَم تاثير مي‌پذيرفت.

46- اصالت عقل اروپاييان را در عصر جديد تا حد زيادي متأثر از فلسفه اسلامي مي‌دانند.

47- فلسفه مشائي در قرن ششم مورد انتقاد شديد غزالي و فخر الدين رازي قرار گرفت.

48- فلسفه مشائي به وسيله‌ي ابن سينا به تكامل رسيد.

49- بهمنيار و ابو العباس لوكري از شاگردان ابن سينا بودند.

50- شهاب الدين سهروردي مؤسس مكتب فلسفي اشراق بود.

51- در قرن هفتم خواجه نصيرالدين با توجه به حكمت اشراق به احياي حكمت فارابي پرداخت.

52- قطب الدين شيرازي شاگرد خواجه نصير مي‌باشد.

53- قطب الدين شيرازي بزرگترين دايره المعارف يعني كتاب دُرّه التاج را تأليف كرد.

54- قطب الدين رازي كتاب محاكمات را نوشت.

55- صدرالمتألهين شيرازي فلسفه اسلامي را به مرتبه ديگري از كمال رسانيد.

56- ملاصدرا فلسفه خود را «حكمت متعاليه» ناميد.

57- بزرگترين مروجان فلسفه صدرايي، مرحوم استاد علامه طباطبايي است.

58- در قرن يازدهم ميرداماد كوشيد فلسفه ابن سينا را به روش اشراقي تفسير كند.

59- متفكران قرون وسطي با افكار افلاطون و نو افلاطونيان آشنايي داشتند.

60- سيطره‌ي فكري اُگوستينوس از قرن پنجم تا قرن دوازدهم ميلادي ادامه داشت.

 

درس سه : مباني حكمت مشاء (1)

 

1- مؤسس فلسفه اسلامي ابونصرفارابي است.

2- فلسفه اسلامي سرشتي كاملاً استدلالي داشت.

3- ابوعلي سينا فلسفه اسلامي را رونق بخشيد.

4- نخستين ومهم‌ترين اصلي كه مي‌تواندمبدأ تحقيق فلسفي قرار بگيرد اصل واقعيت است.

5- اصل واقعيت مرز جدايي فلسفه و سفسطه مي‌باشد.

6- اصل واقعيت مستقل از ادراك آدمي است.

7- اصل واقعيت از بديهيات اوليه است و اثبات شدني و انكار شدني نيست.

8- از جمله مسائلي كه حكماي مشاء درباره آن بحث كرده‌اندمسئله تفكيك وجود و ماهيت است.

9- وجود و ماهيت با هم مغاير هستند.

10- موضوعات متنوع و كثير كه با هم فرق مي‌كند ماهيت ناميده مي‌شود.

11- وجود و ماهيت با يكديگر واحد نيستند بلكه مغاير هستند.

12- مغايرت وجود و ماهيت ذهني است.

13- همه‌ي اشياي واقعي درجهان درذهن مابه دوجزءتحليل مي‌شوند.

14- وجوب و امكان و امتناع از مواد قضايا مي‌باشند.

15- امكان هم جنبه ايجابي و هم جنبه سلبي دارد.

16- مواد قضاياي منطقي متناظر با مواد ثلاث فلاسفه هستند.

17- مواد ثلاث در فلسفه مورد بحث است.

18- مواد قضايا در منطق مورد بحث است.

19- مواد ثلاث به ترتيب واجب الوجود، ممكن الوجود، ممتنع الوجود مي‌باشد.

20- مواد ثلاث از ابداعات حكمت مشاء است.

21- ممتنع الوجود در عالم هستي وجود ندارد.

22- در رابطه‌ي امتناعي محال است محمول بتواند عارض موضوع گردد.

23- رابطه‌ي وجوبي، حتمي و اجتناب ناپذيراست و عقل خلاف آن را قبول نمي‌كند.

24- در رابطه‌ي امكاني عقل نه ناگزير آن است نه نفي آن.

teach98.ir

 

درس چهار :  مباني حكمت مشاء (2)

 

1- كهن‌ترين مسئله‌ي فلسفه، مسئله‌ي علت و معلول است. 

2- مهم‌ترين عاملي كه انسان را در مسير تفكر مي‌اندازد علت و معلول است.

3- رابطه‌ي در وجود از روابط ديگر عميق تر مي‌باشد.

4- تمام هستي و واقعيت معلول با رابطه‌ي در وجود تحقق مي‌يابد.

5- علت آن چيزي است كه معلول در هستي خود به آن نيازمند است.

6- بنابر اصل علّيت هيچ چيز در جهان از روي «صُدفه» و «اتفاق» پديد نمي‌آيد.                                                                     

7- ملاك نيازمندي معلول به علت درآراي حكماي يونان مشاهده نمي‌شود.

8- علم كلام علمي است كه درباره‌ي عقايد اسلامي بحث كرده و اصول اعتقادات را توضيح مي‌دهد.

9- حادث در عرف و لغت به معني «نو» و قديم به معني «كهنه» است.

10- حادث عبارت است از چيزي كه نيستي اش بر هستي اش تقدّم داشته باشد.

11- قديم عبارت است از چيزي كه هستي اش بر نيستي اش تقدّم داشته باشد.

12- متكلمان اسلامي معتقدند كه فقط خداوند قديم مي‌باشد.

13- بيش از يك قديم وجود ندارد و هر چه غير از اوست حادث است.

14- حكما معتقدند كه ملاك نيازمندي يك معلول به علت در خود شي است.

15- هر شي حادثي مقدّم بر وجود و عدم خويش ذاتاً يك ممكن الوجود است.

16- امكان ذاتي عبارت است از اين كه شي به حسب ذات و ماهيت خويش نه ضرورت وجود و نه امتناع وجود داشته باشد.

17- حجت نياز معلول به علت، در امكان ذاتي يا تساوي ماهيت معلول نسبت به وجود و عدم نهفته است.

18- علت تامه وجود دهنده و هستي بخش مي‌باشد و شرط لازم و كافي براي وجود شي است.

19- علت ناقصه به نحوي با معلول سرو كار دارد و فقط شرط لازم براي تحقق معلول است.

20- علت ناقصه تنها جزئي از علت تامه است ونمي‌تواندبه خودي خود موجب وجود معلول باشد.

21- علت تامه همان گونه كه به معلول وجود مي‌بخشد،ضرورت بخش نيز هست.

22- نفي قانون عليت، بانفي هرعلم و فرورفتن در ورطه‌ي سوفسطايي گري مساوي مي‌باشد.

23- به نظر متكلمان اسلامي قديم بي نياز از خالق است.

24- مسأله فلسفي«ملاك نيازمندي معلول به علت» به واسطه‌ي نزاع ميان متكلمين و فلاسفه اسلامي مطرح شده است.

25- به گفته‌ي ابن سينا: «موصوف بودن موجود به اينكه بعد از عدم و نيستي است، ربطي به فعل و فاعل و اثر جاعل ندارد.

26- متكلمين و فلاسفه هرپديده‌اي را به ترتيب حادث و ممكن مي‌نامند.

27- ضرورت علّي و معلولي منحصراً در علت تامه تحقق مي‌يابد.

28- مهم‌ترين عاملي كه انسان را در مجراي تفكر مي‌اندازد ادراك اصل فلسفي علت و معلول است.

29- اعتقاد به صُدفه مستلزم عدم نظم و قاعده در كار جهان است.

30- مفهوم اصل علّيت عبارت است از جهان مجموعه‌ي به هم پيوسته و مرتبط الاجزاء است.

31- به نظر حكماء منشاء نيازمندي معلول به علت امكان ذاتي است.

32- كتاب نفيس «اصول فلسفه و روش رئاليسم» از مرحوم استاد علامه‌ي طبا طبايي است.

33- علت تامه‌ي هر معلول به معلول خودش ضرورت مي‌بخشدو معلول آن در پي اين ضرورت به وجود مي‌آيد.

34- هرچيزي تاوجودش به مرحله‌ي وجوب و ضرورت نرسد، موجود نمي‌گردد.

35- نظام عالم هستي نظامي وجوبي و قطعي است.

36- قاعده‌ي اصل سنخيت الواحد است.

37-مفهوم سنخيت عبارت است از هرعلتي فقط معلول خاصي را ايجاد مي‌كند و هرمعلولي تنها از علت خاصي صادر مي‌شود.

38- اصل علّيت از اصل سنخيت انفكاك ناپذيرمي‌باشد.

39- سلسله‌ي علل، متناهي است و نامتناهي بودن آن محال است.

40- حكمايي نظيرفارابي، ابن سينا، خواجه نصير، ميرداماد هر يك برهاني بربطلان تسلسل علل اقامه كرده اند.

41- برهان فارابي، يكي از برهان هاي معروف در محال بودن تسلسل مي‌باشد.

42- برهان فارابي را مي‌توان يكي از دلايل فلسفي اثبات وجود خدا به حساب آورد.

43- تسلسل از ماده‌ي «سلسله» به معناي زنجير است.

44- برهان فارابي به برهان اَسَدّ و اَحْصَرمعروف است.

45- محكم‌ترين و كوتاه‌ترين برهان و دليل در نفي تسلسل، برهان  فارابي مي‌باشد.

46- در برهان فارابي از اصل«تقدم علت برمعلول» استفاده شده است.

47- وجودمعلول،مشروط به وجودعلت است ولي وجود علت، مشروط به وجود معلول نيست.

48- تا علت وجود پيدا نكند، معلول وجود پيدا نمي‌كند.

49- پديد آمدن زنجيره تنها درگرو وجود يك سر سلسله است كه علت العلل ناميده مي‌شود.

50- برهان وجوب و امكان به نام خود ابن سينا به برهان سينوي معروف است.

51- هرموجودي بنا به تقسيم عقلي، يا ممكن الوجوديا واجب الوجود است.

52- دور عبارت است از اين كه معلولي، علتِ علتِ خود شود.

53- در«دور» اگر ميان علت و معلول واسطه‌اي نباشد مُصَرَّح خوانده مي‌شود.

54- اگر در«دور» ميان علت و معلول واسطه‌اي فرض شود، مُضْمَرنام دارد.

55- «دور» در تحليل عقلي به تقدّم شيء بر نفس خويش مي‌انجامد.

56- ابن سينا در كتاب اشارات بهترين برهان را، برهان وجوب و امكان ناميد.

57- در برهان وجوب و امكان، تنها يك محاسبه‌ي عقلي مارا به نتيجه مي‌رساند.

58- موجود و بلكه موجوداتي در جهان هست و جهان هيچ در هيچ نيست.

59- زنجيره‌ي ممكنات اگر به يك واجب الوجود منتهي نشود، تحقق و وجود پيدا نمي‌كند.

60- نظام مُتْقِن نظامي است كه داراي سه اصل فلسفي مهم باشد.

61- نتيجه اصل سنخيت، نظام معين هستي است.

62- هدف پژوهش هاي علمي، رسيدن به شناخت يقيني است.

63- فلسفه، مقدمات لازم را براي شناخت يقيني قوانين و روابط حاكم بر پديده هاي جهان فراهم مي‌كند.

64- نتيجه‌ي هرآزمايش، تنها به زمان و مكان وشرايط آن آزمايش محدود مي‌شود.

65- قوانين علمي عموماً با «هر»، «هيچ»، «هميشه» نشان داده مي‌شوند.

66- آزمايش و تجربه تنها به امور جزئي و معين تعلق مي‌گيرد.

67- علوم تجربي به دليل جزئي بودن و به زمان و مكان خاص خود مربوط بودن توان شناخت يقيني ندارند.

68- كليت و ضرورت را مي‌توان در اصول عقلاني جست و جو كرد.

69- اصل علّيت، ارتباط پديده‌ها را به ما ثابت مي‌كند.

70- اصل ضرورت عِلّي و معلولي، ضرورت را در ارتباط بين علت و معلول نشان مي‌دهد.

71- نخستين چيزي كه خدا خلق فرمود عقل بود.

72- حكماي مشاء عقول مجرده را ده عدد مي‌دانستند.

73- حكماي مشاءعقل دهم را كه همه‌ي تغيير‌ها وتحولات وانفعالات درطبيعت به وساطت آن انجام مي‌شود عقل فعال مي‌نامند.

74- ابن سينا عقل فعال را واهب الصور مي‌نامد.

75- از نظر متكلمين هرپديده‌اي يا حادثه‌اي به جهت حادث بودن نيازمند به علت است.

76- انفكاك بين علت تامه و معلول محال است.

77- والدين نسبت به فرزندان خود علت ناقصه هستند.

78- سه اصل، علّيت، سنخيت، ضرورت عِلّي ومعلولي جهان بيني ما را تشكيل مي‌دهد.

79- قاعده‌ي وجوب مقدّم بر وجود «الشيءُ ما لَمْ يَجِبْ لَمْ يُوجَدْ» مي‌باشد.         

 

درس پنج : نمايندگان حكمت مشاء(1)

1- لقب فارابي معلم ثاني بود.

2- بنيان گذار مكتب اسلامي بعد از ارسطو، فارابي است.

3- فارابي در سال 260 هجري در دهكده‌ي وَسيج، از نواحي فاراب تركستان متولد شد.

4- فارابي ازدوران جواني به تحصيل فقه، حديث وتفسيرقرآن پرداخت.

5- نژاد فارابي ايراني و پدرش سردار سپاه بود.

6- نخستين استاد فارابي در بغداد، ابوبِشْرمّتَي بْنِ يونُس بود.

7- فارابي علم منطق را نزد يوحنا بن حيلان حَمْداني در حرّان آموخت.

8- فارابي در زمان امير سيف الدوله‌ي حَمْداني زندگي مي‌كرد.

9- فارابي در سال 330 هجري به مصر رفت.

10- فارابي در سال 339 در سن80  سالگي در دمشق از دنيا رفت.

11- مقام فلسفي فارابي را هم پايه‌ي ارسطو و شخصيت اخلاقي او را همانند افلاطون دانسته اند.

12- موضوع كتاب «فصوص الحكم» علم توحيداست ولحن فارابي در اين كتاب شبيه عرفا است.

13- طرح تأسيس فلسفه‌ي اسلامي در كتاب «رساله جمع بين رأي دو حكيم» فارابي آمده است.

14- كتاب «موسيقي كبير» اثر فارابي مي‌باشد.

15- فارابي را مي‌توان مهم‌ترين فيلسوف سياسي اسلام ناميد.

16- كتاب «فصوص الحكم»، نمودارعشق راستين فارابي به حق و وجد و حال معنوي اوست.

17- فارابي را بعد از ارسطو از برترين حكما دانسته اند.

18- كتاب «مقاله في معاني العقل» اثر فارابي است.

19- رساله ي«اغراض ما بعد الطبيعه» ازفارابي و در شرح مابعدالطبيعه‌ي ارسطو است.

20- رساله‌ي جمع بين رأي دو حكيم از فارابي مي‌باشدو مراد از دو حكيم افلاطون و ارسطو است.

21- ابن سينا در فهم كتاب ارسطو از رساله‌ي اغراض مابعدالطبيعه فارابي استفاده كرده است.

22- مقام فلسفي فارابي و مقام معنوي او به ترتيب همانند ارسطو و افلاطون مي‌باشد.

23- رساله‌ي اغراض مابعدالطبيعه فارابي شرح يكي از كتاب مهم ارسطو است.

24- كتاب «احصاءُ العلوم» فارابي شامل هشت فصل است.

25- كتاب موسيقي كبير از ارزنده‌ترين آثاري است كه در علم موسيقي به جاي مانده است.

26- دو كتاب سياست مدينه و رساله‌ي تحصيل السعاده به ترتيب در باب اجتماعيات و اخلاق هستند.

27- فارابي درعين اعراض از قبول مشاغل سياسي و عدم معاشرت با اهل سياست، آثاري در اين زمينه نوشته است.

28- عبارت «اگرمن درزمان ارسطو مي‌زيستم، البته بزرگترين شاگرد اوبودم» ازفارابي مي‌باشد.

29- فارابي تقريباً درتمام رشته هاي علمي و فلسفي زمان خويش صاحب نظر و تأليف بود.

30- از ديدگاه فارابي، هدف اصلي از اجتماع و مدينه و گرد آمدن مردم در يك سرزمين، سعادت مي‌باشد.

31- فارابي نيز مانند ارسطو انسان را مدني بالطبع مي‌داند.

32- از ديدگاه فارابي، وحي انبياء و الهامات اولياء ناشي از اتصال با عقل فعال است.

33- گرايش فطري به سوي اجتماع، براي پاسخ گويي به نياز متقابل انسان‌ها به يكديگر در حل مشكلات به منظور دست يابي به سعادت دنيا وآخرت است.

34- در نظر فارابي، نسبت رئيس به مدينه فاضله مانندعقل فعال به طبيعت است.

35- در نظر فارابي، نسبت عقل فعال با طبيعت، مانند نسبت قلب به بدن است.

36- ديدگاه فارابي درباره‌ي مدينه فاضله از مباني مابعدالطبيعه‌ي او الهام گرفته است.

37- فعل و تدبير زعيم مدينه فاضله كه اتصال دائمي با عقل فعال دارد و قوانين وي از مبدأ وحي سرچشمه مي‌گيرد، از نظر فارابي حقيقت سياست است.

38- سعادت ركن اساسي و جدايي ناپذير سياست است.

39- عبارت «ازخيرات جز سلامت جسم و فراخي در تمتع لذت‌ها نمي‌شناسد و اگر به آن دست يافتند، گمان مي‌برند كه به سعادت رسيده‌انداز فارابي مي‌باشد.

40- لقب معلم ثاني به فارابي به جهت اين است كه او مؤسس فلسفه‌ي اسلامي يا نبوي است.

41- در مدينه فاضله فارابي پيامبر و امامان مي‌تواند زعيم باشد.

42- فارابي را در عالم اسلام مؤسس فلسفه‌ي نبوي دانسته اند.

43- ازديدگاه فارابي رييس مدينه فاضله بايد به ملك وحي ياعقل فعال ارتباط داشته باشد.

44- از نظر فارابي، زعيم مدينه فاضله بايد به عقل فعال متصل باشد.

45- از نظر فارابي نسبت زعيم مدينه فاضله به مدينه فاضله همچون نسبت عقل دهم به جهان طبيعت است.

46- فارابي در منطق ارسطو مهارت خاصي داشت و آن را به صورت تصحيح شده به زبان عربي تدوين كرد.

 

درس شش : نمايندگان مكتب مشاء(2)

1- ابن سينا در دوران پادشاهي امير نوح بن منصور ساماني متولد شد.

2- القاب ابوعلي سينا در مشرق زمين «شيخ الرئيس» و «حُجهُ الحق» بود.

3- در اروپا ابن سينا را «اويسنا» و «اويسن» و «شاهزاده‌ي اطبا» مي‌نامند.

4- ابن سينا از پرآوازترين حكماي ايراني و از مشاهير علم و حكمت در سراسر جهان است.

5- ابوعلي سينا در سال 370 هجري در اَفشَنه از روستا هاي بخارا متولد شد.

6- يكي از شاگردان وفادار ابن سينا، ابوعُبيد جوْزَجاني مي‌باشد.

teach98.ir

7- بخش نخست زندگي نامه ابن سينا، تقرير خود ابن سينا مي‌باشد.

8- پدر ابن سينا كه «عبدالله» نام داشت از خلافت فاطميان حمايت مي‌كرد.

9- در زمان امارت نوح بن منصور، قريه‌ي خُرمَيْثَن به پدر ابن سينا واگذار شده بود.

10- به بركت زندگي نامه‌اي كه جوْزَجاني نگاشته است ما از زندگي ابن سينا آگاهي داريم.

11- ابن سينا در سن ده سالگي، قرآن و بسياري از علم ادب را آموخته بود.

12- ابن سينا حساب و هندسه را در بخارا پيش يك سبزي فروش آموخت.

13- نخستين استادي كه ابن سينا را با منطق آشنا كرد ابوعبدالله ناتلي بود.

14- ابن سينا فقه را پيش اسماعيل زاهد، فقيه و زاهد قرن چهارم آموخت.

15- ابن سينا در نزد ناتلي شروع به خواندن «كليات خمس» نمود.

16- مَجسطي، نخستين كتاب در مورد نجوم مي‌باشد.

17- از جمله كتاب هايي كه ابن سينا در نزد ناتلي شروع به خواندن آن‌ها كرده «اُقليدس» مي‌باشد.

18- مهم‌ترين كتاب ارسطو در مابعدالطبيعه مي‌باشد.

19- ابوعبدالله ناتلي، استاد ابن سينا، اهل ناتل طبرستان بود.

20- اُقليدس،‌ هندسه دان بزرگ يوناني در قرن سوم قبل از ميلاد مي‌زيست.

21- نقش معنويت در پيشرفت علم موثر است.

22- ابن سينا بعد از آموختن علم منطق و رياضي به سراغ علم الهي رفت.

23- ابن سينا علم طب را در پيش خود آموخت.

24- ابن سينا با خواندن مابعدالطبيعه ارسطو چيزي از آن نفهميد.

25- در سال 387 نوح بن منصور ساماني بيمار شد

26- با معالجه نوح بن منصور ساماني، ابن سينا به كتابخانه‌ي سامانيان راه يافت.

27- در سال 392 پدر ابن سينا در گذشت.

28- ابن سينا بعد از مرگ پدرش به گرگاج رفت.

29- ابن سينا در گرگاج با ابوريحان بيروني و ابوسهل مسيحي معاشرت و ههمنشيني داشت.

30- ابن سينا كتاب معاد را براي مجدالدوله‌ي ديلمي تأليف نمود.

31- با حمله‌ي مسعود غزنوي به اصفهان بخشي از كتاب هاي ابن سينا به غارت رفت.

32- در بين كتاب هاي ابن سينا قانون طبي مي‌باشد.

33- جوزجاني و ابوالحسن بهمنيار از شاگردان ابن سينا بودند.

34- دويست كتاب و رساله در شاخه هاي علم و فلسفه از ابن سينا به يادگار باقي مانده است.

35- «قانون» و «شفا» و «نجات» و «انصاف» از آثار ابن سينا هستند.

36- قانون، نوعي فرهنگ نامه پزشكي است.

37- با خواست جوزجاني، ابن سينا كتاب «شفا» را به پايان رساند.

38-  كتاب قانون به زبان هاي لاتين، انگليسي، فرانسه و آلماني ترجمه شده است.

39- «قانون» ابن سينا از قرن دوازده تا هفده ميلادي در دانشگاهاي غرب تدريس مي‌شده است.

40- كتاب شفا نوعي دايره المعارف علمي و فلسفي مي‌باشد.

41- كتاب شفا در هجده جزء مشتمل بر همه‌ي ابواب فلسفه نگارش يافته است.

42- كامل‌ترين مرجع در معرفي حكمت مشائي و مابعدالطبيعه‌ي آن «كتاب شفا» مي‌باشد.

43- كتاب «نجات» در واقع شكل مختصر كتاب «شفا» است.

teach98.ir

44- بخش رياضي كتاب نجات را، جوزجاني نوشته است.

45- ابن سينا در كتاب «انصاف» به داوري ميان آراي حكماي شرق و غرب مي‌پردازد.

46- بيست جزء و بيست و هشت هزار مسئله از كتاب انصاف به غارت رفته است.

47- كتاب «اشارات و تنبيهات» خلاصه‌اي از حكمت و آخرين ديدگاه هاي فلسفي ابن سينا مي‌باشد.

48- ابن سينا كتاب «دانشنامه‌ي علايي» را براي علاء الدوله‌ي كاكويه نوشته است.

49- كتاب دانشنامه‌ي علايي به زبان پارسي نوشته شده است.

50- طبيعت شناسي ابن سينا يكي از برجسته‌ترين ابعاد فكري او مي‌باشد.

51- در فلسفه‌ي ابن سينا،‌ طبيعت، مرتبه‌اي از هستي است.

52- طبيعت يعني آن عمل دروني كه باعث حركت و سكون اشياء مي‌شود.

53- ابن سينا در فلسفه تبحر دارد و طبيعت را همراه با هدف و غايت مي‌داند.

54- علم واقعي به هر شيء، علم به حقيقت آن شيء است.

55- تاثير طبيعت شيء در حركت اشياء،به مدد مجردات مي‌باشد.

56- از ديدگاه ابن سينا طبيعت مانند مابعدالطبيعه داراي سرّ مي‌باشد.

57- ابن سينا جهان را عالم كبير و انسان را عالم صغير مي‌داند.

58- ابن سينا قوّت نفس انسان را منشأ كرامت‌ها و معجزات مي‌داند.

59- رابطه‌ي انسان و جهان رابطه‌اي خصمانه نيست.

60- در نظر ابن سينا، انس ميان انسان و جهان برپايه‌ي عشقي است كه در عالم هستي جريان دارد.

61- علوم تجربي از مباني فلسفي فاصله گرفته و از مبادي عالم هستي غافل است.

62- علوم تجربي به جهان هستي به مثابه يك واقعيت سراسر مادي مي‌نگرد.

63- در رساله‌ي سلامان و ابسال، سالك پاي در اقليم نور مي‌گذارد.

64- آراي علمي و فلسفي ابن سينا از قرن دوازدهم در مراكز علمي اروپا موثر واقع شد.

65- مراكز علمي «سالر نو» و «مونپليه» از طب بوعلي استفاده مي‌كردند.

66- در رساله‌ي حي بن يقضان، عارف سفر معنوي خود را آغاز مي‌كند.

67- فلسفه‌ي ابن سينا در دانشگاه هاي پاريس و آكسفورد تاثير زيادي داشته است.

68- كتاب شفا و نجات تنها صورت ظاهري حكمت است و براي عامه‌ي مردم نوشته شده است.

69- سه فصل كتاب «اشارات و تنبيهات» ابن سينا به عالي‌ترين مضامين عرفاني او اختصاص يافته است.

70- از ديدگاه ابن سينا «فرشته شناسي» در حكمت اسلامي به عقل فعال تعبير شده است.

 

درس هفت : افول حكمت مشاء

1- حكمت مشائي با ابن سينا به اوج كمال و قدرت خويش رسيد.                                                                                                                                     

2- فلسفه‌ي اسلامي بامخالفت گروه هايي از علما و فقها و اهل تصوف رو به رو شد.

3- بهمنيار، جوزجاني و ابوالعباس لوكري، حكمت مشائي را گسترش دادند.

4- درقرن چهارم، كلام اشعري ضربات سنگيني بر پيكره‌ي فلسفي واردآورد.

5- مكتب كلام اشعري نهضتي ضدّ عقلي بود.

6- هدف مكتب اشعري زدودن عناصر غيراسلامي از ساحت اسلام بود.

7- طراح اصلي مكتب كلامي اشعري، ابوالحسن اشعري بود.

8- مكتب كلامي اشعري در اصل مقابل مكتب كلامي معتزله پديد آمد.

9- معتزله طايفه‌اي از متكلمان بودند كه به اصالت عقل اعتقاد داشتند.

10- معتزله«كرام الكاتبين» و«كرامات اولياء» و«معراج پيامبر» را انكارمي‌كردند.

11- ابوالحسن اشعري عليه معتزله شوريد و عقايد آن‌ها را مخالف دين اعلام كرد.

12- حكومت مركزي از نظر سياسي تحت سلطه‌ي سلجوقيان و از نظر ديني در پناه بني عباس بود.

13- اساس پيدايش اشاعره مبارزه با معتزله بود.

14- اشاعره در پي آن بودند كه با همه‌ي موازين فلسفي مخالفت كنند وآن‌ها را باطل سازند.

15- ابوحامدمحمد معروف به محمدغزالي يكي از بزرگترين متكلمين اشعري است.

16- غزالي و فخررازي از جمله كساني بودند كه با فلسفه اسلامي مخالفت كردند.

17- غزالي پرچمدار مخالفت با فلسفه مشائي بود.

18- غزالي علاوه برمهارت درمسائل علم كلام به عرفان و تصوف گرايش زيادي داشت.

19- كتب «مقاصد الفلاسفه» و «تهافُتُ الفلاسفه» از غزالي مي‌باشد.   

20- غزالي كتاب «مقاصد الفلاسفه» را در تلخيص آراي فلاسفه‌ي مشائي نگاشت.

21- غزالي در كتاب «تهافُتُ الفلاسفه» به آراي فارابي و ابن سينا حمله كرد.

22- در غرب جهان فيلسوفان نامداري چون ابن باجه، ابن طفيل و ابن رشد به توسعه‌ي فلسفه‌ي مشاء پرداختند.

23- كتاب «تهافُت التهافُت» اثر ابن رشد مي‌باشد.

teach98.ir

24- موضو ع كتاب «تهافُت التهافُت» دفاع از فلسفه و نفي آراي غزالي مي‌باشد.

25- با تضعيف فلسفه‌ي ابن سينا زمينه براي رشد و تكامل جنبه‌ي اشراقي مهيا گرديد.

26- فخررازي از خطيبان نامي عصر خويش محسوب مي‌شود.

27- مهم‌ترين عامل در تضعيف عقايد كلامي معتزله، ظاهر بيني و زياده روي درمشيء استدلالي است.

28- معتزله در قرن دوم هجري پيدا شدند و به اصالت عقل اعتقاد كامل داشتند.

29- غزالي از شخصيت هاي فكري معروف در مكتب كلام اشعري مي‌باشد.

30- به نظر اشاعره چون و چرا در مسائل الهي بدعت است.

31- ابن باجه اندلسي از پيروان روش مشائي است.

32- افول حكمت مشاء و فراهم شدن زمينه هاي رشد حكمت اشراق، نتيجه‌ي تشكيك غزالي و فخررازي مي‌باشد.

 

درس هشت : حكمت اشراق

1- سهروردي در سال 549 هجري قمري در قريه‌ي سهرورد زنجان به دنيا آمد.

2- شيخ اشراق اصول فقه را نزد مجدالدين جيلي آموخت.

3- سهروردي براي تكميل معلومات خود از مراغه به اصفهان رفت.

4- شهاب الدين سهروردي با فخر رازي هم درس بود.

5- سهروردي در اصفهان نزد ظهيرالدين كتاب «بصائر» ابن سهلان را در منطق فرا گرفت.

6- صاحب طبقات الاطباء، ابن ابي اصيبعه مي‌باشد.

7- سهروردي در شهر اصفهان با افكار شيخ الرئيس آشنايي كامل يافت.

8- شيخ اشراق درس و بحث خود را در مدرسه‌ي حلاويه آغاز كرد.

9- مؤلف كتاب نَزَهَه الارواح و روضه الافراح، شمس الدين محمد شهرزوري مي‌باشد.

10- شيخ اشراق در بيان مسائل بي باك بود.

11- دستور كشتن شيخ اشراق را صلاح الدين به ملك ظاهر داد.

12- سهروردي در زندان در سن 36 يا 38 سالگي بدرود حيات گفت.

13- حدود پنجاه كتاب و رساله از سهروردي به يادگار مانده است.

14- همه‌ي كتاب هاي سهروردي آراسته به آيات قرآني و سرشار از احاديث مي‌باشد.

teach98.ir

15- تذكره نويسان سهروردي را شيخ مقتول و پيروانش او را شيخ شهيد لقب داده اند.

16- سهروردي در پايان عمر خود سرنوشتي همانند سقراط داشت.

17- كتا ب سهروردي را مي‌توان به چهار دسته مختلف تقسيم كرد.

18- كتاب ها‌ي فلسفي سهروردي به زبان عربي نوشته شده است.

19- مهم‌ترين اثر فلسفي سهروردي «حكمه الاشراق» مي‌باشد.

20- رساله هاي عرفاني شهاب الدين سهروردي به زبان پارسي وعربي تأليف شده است.

21- رساله هاي عرفاني سهروردي حاوي حكايات پر رمز و راز مي‌باشد.

22- عقل سرخ و لغت موران و كلمه التصوف از رساله‌هاي عرفاني سهروردي به شمار مي‌رود.

23- دعاها و مناجات نامه هاي سهروردي الواردات و التقديسات ناميده مي‌شود.

24- سهروردي دركتاب«حكمه الاشراق»به آرزوي ابن سينا در زمينه‌ي

تحقق بخشيدن به حكمت مشرقي جامه‌ي عمل مي‌پوشاند.

25- تلويحات و مقاومات و مطارحات از كتاب هاي صرفاً فلسفي سهروردي مي‌باشد.

26- سهروردي تحقيق فلسفي به شيوه‌ي استدلالي محض را بي حاصل مي‌داند.

27- روش مشاء‌، عقلي و استدلالي مي‌باشد.

28- روش اشراقي علاوه بر عقلي و استدلالي،‌سير و سلوك قلبي را نيز مي‌پذيرد.

29- سهروردي سير و سلوك روحاني را بدون عقلي و استدلالي موجب گمراهي مي‌داند.

30- حكمت اشراق هم با حكمت مشاء و هم با عرفان متفاوت است.

31- سهروردي، فارابي و ابن سينا را از جمله كساني مي‌داند كه به معرفت ظاهري توجه كرده اند.

32- سهروردي كساني را كه هم به صور برهاني و هم به اشراق دست يافته‌اندحكيم متأله مي‌خواند.

33- شيخ اشراق، حلاج و بوسهل تستري را از كساني مي‌داند كه به صور استدلالي و برهاني توجهي ندارند.

34- مكتب فلسفي سهروردي،‌ حكمه الاشراق نام دارد.

35- شيخ اشراق حكيم واقعي را كسي مي‌داند كه دانش و بينش را با هم آميخته است.

36- حكمت الهي يونان و حكمت مشاء از منابع حكمت اشراق به حساب مي‌آيند.

37- سهروردي در ميان يونانيان براي فيثاغورث و امپدُكلس به ويژه افلاطون ارزش و احترام خاصي قائل بوده است.

38- سهروردي افلاطون را «امام الحكمه» و پيشواي حكماي اشراق مي‌داند.

39- شيخ اشراق،‌ افلاطون را حكيمي اشراقي به حساب مي‌آورده است.

40- سهروردي مقام علمي ارسطو را مي‌ستايد اما افلاطون را برتر از وي مي‌داند.

41- سهروردي بر ابن سينا خرده گرفته كه چرا سرمايه‌ي عملي او را اندك شمرده است.

42- شيخ اشراق با حكمت مشاء و افكار ابن سينا آشنايي كامل داشت.

43- سهروردي از كتب عرفاني و رمزي ابن سينا حظّ بسيار برده است.

44- سهروردي قطعاتي از كتاب «الانصاف» ابن سينا را در دسترس داشته است.

45- شيخ اشراق به حكمت پارسي و شخص زرتشت توجه خاصي داشته است.

46- سهروردي در كتاب حكمه الاشراق از زرتشت با عنوان حكيم فاضل نام برده است.

47- شيخ اشراق برخي از اصطلاحات حكمت اشراق را از اوستا و منابع پهلوي گرفته است.

48- شهاب الدين سهروردي خود را خود را زنده كننده‌ي حكمت ايران باستان معرفي كرده است.

49- سهروردي دوگانه پرستان و پيروان ماني و مزدك را آشكارا نكوهش مي‌كند.

50- سهروردي حقيقت را امري واحد و منسوب به ذات الهي مي‌دانست.

51- سهروردي حقيقت را خورشيد واحدي مي‌داند كه به جهت كثرت مظاهرش تكثر نمي‌يابد.

52- از نظر سهروردي، حقيقت در دل حكيم وطن دارد.

53- شيخ اشراق حقيقت را به شهر واحدي تشبيه مي‌كند كه باب هاي كثير دارد.

54- تفكر سهروردي نشانه‌ي توانايي عظيم فرهنگ اسلامي در جذب انديشه هاي گوناگون است.

55- فلسفه‌ي سهروردي برحقيقت نور و ظلمت استوار است.

56- كلمه‌ي اشراق از يك طرف به معني نور و روشنايي مي‌باشد.

57- سهروردي، نور را حقيقتي واحد مي‌داند كه هم نور ظاهري و هم نور باطني را در بر مي‌گيرد.

58- فلسفه‌ي اشراق برپايه‌ي يك جغرافياي عرفاني استوار است.

59- در جغرافياي عرفاني،‌ مشرق جهان نور يا جهان فرشتگان مي‌باشد.

60- منظور از مغرب وسطي افلاك و ستارگان مرئي است كه در آن نور و ظلمت به هم آميخته است.

61- غرض از مغرب كامل، جهان تاريكي يا عالم ماده است.

62- نور حقيقتي است ذاتاً روشن و روشنايي هر چيز وابسته‌ي اوست.

63- سهروردي از واقعيت اشياء به «نور» تعبير مي‌كند.

64- سهروردي براي تبيين نظام آفرينش از قاعده‌ي «امكان اشرف» استفاده مي‌كند.

65- شيخ اشراق واجب الوجود را نور الانوار مي‌داند.

66- سهروردي فرشتگان بي‌شماري را كه در مراتب هستي وجود دارند «نور قاهره» مي‌نامد.

67- بحث اثبات تجرد بعد خيال در انسان در گرو اثبات عالم مثال مي‌باشد.

68- حكماي بعد از سهروردي «انوار مدبره» را «عالم مثال» ناميده اند.

69- در اصطلاح سهروردي،‌ ارباب انواع همان مُثُل افلاطوني است.

70- به نظر سهروردي، پيوند ميان موجودات بر اساس عشق فوق طبيعي است.

71- سهروردي از زاويه‌ي معنوي و عرفاني به موجودات مي‌نگرد.

72- علم صورتي از اشياء است كه در ذهن حاصل مي‌شود.

teach98.ir

73- علم به اشياء خارجي از طريق صورت هاي ذهني، علم حصولي ناميده مي‌شود.

74- علم ما به صورت هاي ذهني و بدون واسطه،‌علم حضوري ناميده مي‌شود.

75- آنچه ذهن بدون واسطه به آن آگاهي يابد، معلوم بالذات است.

76- آنچه با واسطه به آن آگاهي مي‌يابد، معلوم بالعرض ناميده مي‌شود.

77- هر علم حصولي مبتني بر علم حضوري است.

78- تمام آگاهي ما از اشياء و موجودات به علم حضوري باز مي‌گردد.

79- زير بناي تمام شناخت‌ها و علم ها، علم حضوري نفس بر خود است.

80- نفس يكي از انوار مجرد است.

81- كسب نورانيت بيشتر در گرو شايستگي دريافت نور بيشتر مي‌باشد.

82- كسب شايستگي دريافت نور در گرو تهذيب نفس است.

83- مرتبه‌ي ضعيف از علم حضوري بر خويشتن، مشرق اصغر ناميده مي‌شود.

84- عالم عقول و عالم نورانيت محض، مشرق اصغر ناميده مي‌شود.

85- چگونگي گذر از مشرق اصغر ترك شهوات و لذهات مادي مي‌باشد.

86- هر مشرق نفس نسبت به مشرق بالاتر در حكم مغرب است.

87- عالم عقول و عالم ملكوت به ترتيب نسبت به يكديگر مشرق به مغرب ناميده مي‌شوند.

88- مايه هاي عمده‌ي حكايات تمثيلي را در كتاب «قصه غربت الغربيه» مي‌توان يافت.

89- فلسفه اشراق، فلسفه را از طبيعيات مستقل ساخت.

90- فلسفه اشراق، عالم مثال يا عالم ملكوت را اثبات كرد.

91- به نظر سهروردي، مغرب كامل، عالم ماده است.

92- علم ما به نفس خود علمي حضوري است.

93- عالم ملكوت در مرتبه‌اي پايين تر از عالم عقول قرار دارد.

94- قبل از سهروردي، ابن سينا مفهوم مشرق را همانند وي به كا ربرده است.

95- ارباب انواع،‌ عهده دار تدبير همه‌ي امور عالم طبيعت هستند.

96- سهروردي كساني را كه در جست و جوي معرفت هستند با عنوان مدارج دانايي دسته‌بندي مي‌كند.

 

درس نه : جريان‌هاي فكري عالم اسلام

                

1- حكمت مشائي بر استدلال و برهان عقلي استوار است.

2- حكمت اشراق سلوك قلبي و تصفيه‌ي نفس را براي كشف حقايق لازم مي‌داند.

3- علاوه برفلاسفه، دوگروه ديگر به نام هاي عرفا و متكلمان درجهان اسلام رشد يافتند.

4- مسائلي كه اينك در فلسفه‌ي اسلامي مطرح مي‌شود، حاصل نزاع هاي فكري بين عرفا و متكلمان است.

5- عرفان و كلام به فلسفه‌ي اسلامي تحرك و رونق بخشيد و افق هاي تازه‌اي را به روي فلسفه گشود.

6- روش عرفا به روش فلاسفه‌ي اشراقي نزديك است.

7- اختلاف مهم عرفا و اشراق در اين است كه عرفا به استدلال و برهان عقلي توجه چنداني ندارند.

8- شيخ اكبر عرفان را به صورت يك علم مدون درآورد.

9- مؤسس فلسفه‌ي مشاء و اشراق به ترتيب، ابن سينا و سهروردي مي‌باشد.

10- مؤسس فلسفه‌ي عرفان و كلام به ترتيب، محي الدين عربي و خواجه نصيرمي‌باشند.

11- متكلمان همانند فلاسفه‌ي مشاء بر استدلال عقلي تكيه مي‌كنند.

12- متكلمان بزرگي چون شيخ مفيدوسيدمرتضي علم الهدي از شيعيان مي‌باشند.

13- متكلمين به وسيله‌ي «حُسن و قبح» درباره‌ي همه‌ي عالم هستي قضاوت مي‌كنند.

14- در ميان چهره هاي سرشناس جريان هاي فكري عالم اسلام، محي الدين عربي معروف به شيخ اكبرمي‌باشد.

15- حكما «حُسن و قبح» را مربوط به زندگي انسان مي‌دانند و كلام را حكمت جدلي مي‌خوانند.

16- كلام شيعه به واسطه‌ي خواجه نصيرالدين طوسي به اوج خود رسيد و بيشتر رنگ فلسفي به خود گرفت.

17- اشراقي در پي كشف حقيقت ولي عرفان در پي وصول به حقيقت است.

18- اساس مباحث متكلمين از روش هاي فكري اسلامي غالباً مبتني بر اصل «حُسن و قبح» است.

19- نقطه تلاقي چهار روش فكري اسلامي، حكمت متعاليه ناميده مي‌شود.

20- « سلوك قلبي» وجه اشتراك دو روش اشراقي و عرفاني است.

 

teach98.ir

 

21- حكما، فلسفه را حكمت برهاني مي‌نامند.

22- عرفا پاي استدلاليان را چوبين مي‌داند.

23- روش هاي مشائي و كلامي فقط مبتني بر استدلال و برهان عقلي هستند.

24- هدف عارف وصول به حقيقت است.

25- عارف تنها راه وصول به حقيقت را شهود باطني مي‌داند و عقل را تحقير مي‌كند.

26- تفاوت بينش فيلسوف و عارف در اين است كه فيلسوف استدلال را قبول و عارف مكاشفه را.

27- پايه گذار حكمت متعاليه در عالم اسلام صدرالمتألهين است.

28- شيخ اكبر كه از بزرگترين انديشمندان جهان اسلام است از روش عرفاني تبعيت مي‌كرد.

29- كسي كه عقل را تحقير مي‌كند و پاي استدلاليان را چوبين مي‌داند عارف مي‌باشد.

30- هدف چهار جريان فكري در جهان اسلام، معرفت به هستي ومبدأ ومعاد است.

 

درس ده : صدرالمتألهين

                     

1- محمدبن ابراهيم قوامي شيرازي، ملقب به صدرالدين و صدرالمتألهين است.

2- ملاصدرا را صدرالمتألهان و خاتم حكيمان الهي ايران خوانده اند.

3- صدرالمتألهين در سال 979 هجري قمري در شيراز به دنيا آمد.

4- پدر ملاصدرا از رجال نامي و وزيران دولت صفوي بود.

5- ملاصدرا درشيراز علوم مقدماتي و معارف عالي را فرا گرفت.

6- شهر اصفهان در زمان ملاصدرا مركز سياسي و كانون بزرگ علمي و فرهنگي ايران بود.

7- مجتهدان بزرگي چون شيخ بهايي و ميرداماد دراصفهان اقامت داشتند.

8- ملاصدرا پس از ورود به اصفهان ابتدا به حلقه‌ي درس شيخ بهايي پيوست.

9- صدرالدين، فقه و اصول را در محضر شيخ بهايي آموخت.

10- ميرداماد، بنيان گذار حوزه‌ي فلسفي اصفهان بود.

11- ميرداماد را بعد از فارابي معلم ثالث خوانده اند.

12- ملاصدرا در محضر ميرداماد به تحصيل حكمت پرداخت.

13- علم لَدُنّي علمي است كه بنده بدون واسطه‌ي بشر از خدا مي‌آموزد.

14- ميرداماد از فلاسفه مشائي بود.

15- ميرداماد مي‌خواست حكمت مشاء را با حكمت اشراق درآميزد و فلسفه‌ي مشائي را تفسيري اشراقي كند.

16- صدرالدين پس از خاتمه‌ي تحصيل در مدرسه‌ي خان به تدريس پرداخت.

17- ملاصدرا يكي از بزرگ‌ترين پرورش يافتگان مكتب اهل بيت بود.

18- صدرالدين در سال 1050 در بصره از دنيا رفت.

19- با ظهور ملاصدرا در قرن يازدهم هجري دوران جديدي در تفكر و حكمت اسلامي پديد آمد.

20- صدرالدين درعلم فقه مقامي شامخ داشت.

21- درسفر«بالحق في الحق»، سالك با نزديكي به ذات حق او را مي‌شناسد.

22- مطابق اسفار اربعه صدرالمتألهين، درمرحله سفر« في الخلق بالحق» نفس و معاد مطرح مي‌شود.

23- معروف‌ترين اثر صدرالدين اسفار اربعه است.

24- صدرالمتألهين در مرحله سفر«من الحق الي الخلق بالحق» به مباحث فلسفي افعال باري مي‌پردازد.

25- سفر«من الخلق الي الحق» شامل مسائلي مي‌شود كه پايه و مقدمه بحث توحيداند.

26- مباحث توحيد و خداشناسي و صفات الهي مربوط به سفر«بالحق في الحق» مي‌باشد.

27- درسفر«في الخلق بالحق»، سالك به ارشاد و هدايت مردم و رساندن آن‌ها به حق مي‌پردازد.

28- كتاب «شواهدالربوبيه» اثر صدرالدين ( ملاصدرا ) است.

29- در سفر«من الحق الي الخلق بالحق» سالك ذات حق را با همه چيز و در همه چيز مي‌بيند.

30- عمل سالك در سفر«من الخلق الي الحق» اين است كه از طبيعت و عوالم ماوراءالطبيعي گذشته و به ذات حق مي‌رسد.

31- امور عامه فلسفه مربوط به سفر«من الخلق الي الحق»مي‌باشد.

32- متكلمين وظيفه و توانايي عقل را تنها در دفاع از حقانيت دين مي‌دانند.

33- در سفر«من الحق الي الخلق بالحق»، سالك به خلق و ميان مردم باز مي‌گردد.

34- بعضي ازعرفا معتقدند كه سالك بابه‌كار بستن روش عارفانه چهار سفر انجام مي‌دهد.

35- به نظر صدرالمتألهين، عقل و دين در همه‌ي احكام خود با هم تطبيق دارند.

36- كتاب اسفار اربعه بزرگ‌ترين دايره المعارف عظيم فلسفي به شمار مي‌رود.

 

درس يازده : مباني حكمت متعاليه

1- مبناي اثبات و طرح اصالت وجود، پذيرش اصل مغايرت وجود و ماهيت در ذهن مي‌باشد.

2- طرفداران اصالت وجود، وجود را امري واقعي و اصيل مي‌دانستند.

3- طرفداران اصالت وجود، ماهيت را امري اعتباري مي‌دانستند.

teach98.ir

4- طرفداران اصالت وجود، ماهيت را ساخته و پرداخته ذهني مي‌دانستند.

5- بحث اصالت، بحثي در حوزه‌ي فلسفه‌ي اسلامي است.

6- بحث اصالت،‌ در يونان و حكمت مشاء طرح نشده است.

7- ميرداماد بحث اصالت را طرح نكرد.

8- ميرداماد مشائي و اشراقيون اصالت ماهيتي بودند.

9- شيخ اشراق در كتاب حكمه الاشراق حكم به اعتباري بودن وجود در مقابل ماهيت كرده است.

10- ملاصدرا و حكماي متعاليه اصالت وجودي بودند.

11- اهل تحقيق معتقدند كه مشائيون به اصالت وجود تمايل بيشتري دارند.

12- عرفا و متكلمين زمينه‌ي پيدايش اصالت را در فلسفه‌ي اسلامي مطرح كردند.

13- با اعتقاد به اصالت ماهيت،‌ تفاوت و كثرت اشياء به روشني قابل تبيين عقلاني مي‌باشد.

14- طرفداران اصالت ماهيت، ماهيت را اصيل و واقعي به شمار مي‌آورند.

15- طرفداران اصالت ماهيت،‌ وجود را امري اعتباري مي‌دانند.

16- با اعتقاد به اصالت وجود، تمام زواياي جهان را حقيقتي يگانه يعني وجود پر خواهد كرد.

17- اختلاف موجودات در شدت و ضعف مرتبه‌ي وجود‌ي آنهاست.

18- وحدت موجودات در اصل وجود داشتن موجودات است.

19- نام ديگر نظريه‌ي تشكيك وجود،‌ نظريه وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت مي‌باشد.

20- دامنه يا حد وجودي هر موجودي همان آثار و خواصي است كه از او ظاهر مي‌گردد.

21- معلول چون ماهيتي ممكن الوجود دارد نيازمند علت است.

22- معلول در حاق واقعيت خود به وجود و هستي نيازمند است.

23- بحث فقر وجودي ريشه در اثبات وجود دارد.

24- نتايج بحث فقر وجودي،‌ هيچ موجودي از خود استقلال ندارد مي‌باشد.

25- هرموجودي از آن حيث كه بهره‌اي از وجود دارد آيه و نشانه‌اي از وجود حق است.

26- هر موجودي از آن حيث كه نفس وجودي دارد پرده‌اي است كه وجود حق را مي‌پوشاند.

27- حركت صفتي است كه بر شيء اطلاق مي‌شود.

28- حركت و تغيير با خود شيء سر ناسازگاري دارد.

29- شيء تابع حركت و دگرگوني است.

30- حركت صفتي كه قرار شيء را به بي‌قراري تبديل مي‌كند.

 

teach98.ir

 

31- جوهر آن جنبه از شيء مي‌باشد كه به خود متكي است.

32- عرض آن صفات و حالات شيء كه وابسته به آن مي‌باشد.

33- اگر حركت در جوهر باشد باعث نابودي شيء مي‌شود.

34- وجود سيال جهان طبيعت رو به سوي هدفي است كه آن هدف معاد و قيامت كبري است.

35- در افق جوهري هيچ نقطه ثابتي در جهان يافت نمي‌شود.

36- تمام فيلسوفان قبل از ملاصدرا اعتقاد به حركت در اعراض مي‌باشند.

37- مفهوم جمادات و رنگ متواطي و مفهوم تلخ مشكك ناميده مي‌شود.

38- اصلي‌ترين مبناي حكمت متعاليه اصالت وجود است.

39- ملاصدرا بر اساس اصالت وجود به اثبات حركت جوهري مي‌پردازد.

40- موجودات متغير چون داراي شدت وجودي كمتري هستند از نظم برخورداند.

41- حركت از نظر ملاصدرا در مفهوم زمان معني‌دار است.

42- معاد جسماني از دستاورد حكمت متعاليه مي‌باشد.

43- مغايرات وجود و ماهيت زيربناي اصل اصالت وجود مي‌باشد.

44- اصالت وجود، تشكيك وجود، فقر وجودي، حركت جوهري، از مبناي حكمت متعاليه مي‌باشد.

45- سرمنزل و غايت موجودات سيال معاد مي‌باشد.

46- از ديدگاه مرحوم صدرالمتألهين ملاك نيازمندي اشياء به علت فقر وجودي است.

47- طبق نظريه فقر وجودي جهان هستي يكپارچه نياز و تعلق به ذات الهي است.

48- «مبدأ و معاد» از آثار ملاصدرا مي‌باشد.

49- وجود جهان در ر رتو حركت جوهري متكامل است.

 

درس دوازده : حكماي معاصر «علامه طباطبايي»

1- استاد علامه طباطبايي در سال 1281 ه‍.ش در تبريز ديده به جهان گشود.

2- طباطبايي از بزرگترين شخصيت‌هاي فلسفي معاصر در جهان اسلام به شمار مي‌رود.

3- آيت‌الله نائيني و آيت‌الله ابوالحسن اصفهاني استادان فقه و اصول طباطبايي مي‌باشند.

4- استاد فلسفه طباطبايي، سيدحسن بادكوبه‌اي است.

5- استاد رياضيات عالي طباطبايي، ابوالقاسم خوانساري مي‌باشد.

6- طباطبايي 10 سال به سبب تنگي معيشت هب كشاوري در ملك پدري پرداخت.

7- «بداية الحكمة» و «نهاية الحكمة» از كتاب‌هاي فلسفي طباطبايي مي‌باشد.

8- «اصول فلسفه و روش رئاليسم» يكي از آثار طباطبايي مي باشد.

9- حكمت نظري دانشي است كه درباره ي اشياء آن چنان كه هستند بحث مي كند.

10- عقل بيش از يك قوه نيست كه دو نوع ادراك و دو نوع فعاليت دارد.

11- همه ي موجودات جهان داراي هدايت عامه هستند كه به كمال معين خود برسند.

12- هيأت جزو فلسفه ي نظري است و در بخش رياضيات قرار مي گيرد.

13- امور عامه جزو فلسفه ي نظري است و در بخش الهيات يا فلسفه عليا قرار مي گيرد.

14- موسيقي جزو فلسفه ي نظري است و در بخش فلسفه ي وسطي قرار مي گيرد.

15- موسيقي و هيأت و امور عامه در مورد حوزه ي هست ها مي باشند.

16- تدبير منزل در حوزه ي بايدها و نبايدها است و مربوط به فلسفه ي عملي است.

17- هيوم ريشه ادراكات حقيقي را در ذهن جست و جو مي كند.

18- به نظر طباطبايي، هيچگاه «بايد» را از «هست» نمي توان به دست آورد.

19- به نظر طباطبايي، منشاء «هست ها و بايدها» عقل است.

20- اعتقاد عمومي به عليت بر طبق نظريه جديد غرب ناشي از عادت ذهني است.

21- به نظر هيوم پشت سرهم آمدن دو حادثه دليلي بر رابطه ي عليت نمي تواند باشد.

22- انسان براي اولين بار رابطه ي عليت را در نفس خود كشف كرد.

23- حكمت الهي همان الهيات يا فلسفه ي عليا مي باشد.

24- سياسات و منزليات جزء فلسفه عملي مي باشند.

25- علامه معتقدند كه انديشه آدمي به كمك يك حكم به سوي مقصد خود حركت مي كند.

26- نفس بوسيله ي قوه ي نظري مي خواهد عالم خارج از خود را كشف كند.

27- هيوم اصل عليت را قبول ندارد و آن را عقلاني نمي داند.

28- فلسفه ي وسطي مشتمل بر هيأت است.

29- فلسفه اولي به تبيين عقلاني احكام هستي مي پردازد.

30- عامل ارتباط هست ها و بايدها «فطرت» مي باشد.

31- به نظر طباطبايي اصل عليت،‌ اصل عقلي است كه به مدد علم حضوري بدست مي آيد.

32- ذهن از هر چه به علم حضوري دريافت مي شود، يك مفهوم ذهني مي سازد.

33- به نظر هيوم رابطه ي عليت يك رابطه ي جعلي و قراردادي است.

34- به نظر هيوم مبناي همه ي شناخت هاي بشر تجربه است.

35- به نظر طباطبايي اعتقاد به فطرت از ادراكات حقيقي است. 

 

درس سيزده : حيات فرهنگي

1- حيات يك ملت در گرو حيات فرهنگي آن ملت است.

2- گذشت زمان به خودي خود موجب مرگ يك فرهنگ نمي‌شود.

3- زماني فرهنگ يك ملت دستخوش زوال مي‌شود كه به حالت از خود باختگي در مقابل ملل ديگر برسد.

4- به نظر غربيان اساس فكر و تمدن از يونان باستان گرفته شده است.

5- انگيزه اصلي در پژوهش خاورشناسان نشان دادن برتري نژاد غربي در علم و تفكر است.

6- مستشرقين به جاي فلسفه‌ي اسلامي آن را به نام «فلسفه غربي» مي‌خوانند.

7- فلسفه تنها آموختن نيست پيمودن يك راه تكامل در درون است.

8- سنت فلسفه اسلامي قادر به بهم‌آميختن تفكر اسلامي و منطق و رياضي مي‌باشد.

9- فلسفه اسلامي در حكم يك ديدگاه الهي بسبت به جهان است.

10- تفكر و اخلاق از ويژگي‌هاي سنت فلسفي فيلسوفان اسلام است.

11- مقالات فلسفس از آثار استاد شهيد مطهري مي‌باشد.

12- بخش اول كتاب حكمة الاشراق در مورد منطق صوري ارسطو مي‌باشد.

13- به نظر خاورشناسان با مرگ اين رشد حيات فلسفي در شرق خاموش شد.

14- به نظر شهید مطهري مسائل فلسفه قبل از فلسفه‌ي اسلامي به 200 سال رسيده است.

teach98.ir